ظاهری ترین تعامل معلم و دانش آموز در محیط آموزشی، ارتباط گفتاری است. بر این پایه، معلم را کسی می انگاریم که با استفاده از توان سخن گفتن، اندیشه ها و اطلاعات را به دانش آموزان منتقل می کند.
تصویر رایج از نقش حرفه ای معلم، تدریس است و تدریس را، بیشتر، فعالیت گفتاری می انگاریم. بر پایه این انگاره، دانش آموز هم کسی است که اطلاعات بیان شده را می شنود و آنها را یاد می گیرد. گویی رابطه معلم و دانش آموز جز ارتباط کلامی، گفتن و شنیدنی نیست.
اگر نقش یاددهی معلم را به ارتباط کلامی محدود کنیم و حرفه معلم را همان درس گفتن و فعالیت دانش آموز را همان شنیدن درس بینگاریم، تصویر فرومایه و برداشتی ناقص و کوچک از حرفه ای فراخ دامن ترسیم کرده ایم.
این ساده نگاری، از ظاهرگرایی بر می خیزد. افراد ژرف نگر، سطوح پنهان تری را در حرفه معلمی و رابطه معلم و دانش آموز رصد می کنند. محیط آموزشی، رابطه بسیار پیچیده، تو در تو، چندلایه و مرموزی را بین معلم و شاگرد می آفریند. این رابطه کوه یخی را می ماند که تنها بخش کوچکی از آن هویدا است و ما بخش پیدا را تدریس به معنای گفتاری نامیده و آن را آموزش مستقیم و رسمی خوانده ایم.